معنی اخم و تخم
لغت نامه دهخدا
اخم و تخم. [اَ م ُ ت َ] (اِ مرکب، از اتباع) عُبوس و ترش روئی.
اخم
اخم. [اَ] (اِ) چین و شکنج که بر رو و پیشانی افتد. (بهار عجم). چین پیشانی و ابرو. (غیاث اللغات):
میکند نازک دلان را صحبت بدخو ملول
فرد را چین بر جبین از اخم روی مسطرست.
ملاطغرا.
- اخم کردن، قطب. تقطیب. آژنگ افکندن میان دو ابروی و ترش کردن روی. خشم گرفتن. عُبوس.
فارسی به انگلیسی
Grimace, Pout
حل جدول
اخم با اظهار تشدد و اوقات تلخی.
اخم با اظهار تشدد و اوقات تلخی، بغ
بغ
اخم و تخم و ناراحتی
بغ
اخم
چین پیشانی، ترشرویی، درهم کشیدگی صورت از اوقات تلخی
درهم کشیدگی صورت از اوقات تلخی.
سگرمه
فرهنگ معین
(اَ مُ تَ) (اِمص.) (عا.) ترشرویی، بدخُلقی.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) ابرو در هم کشیدگی اوقات تلخی.
اخم و تخم کردن
(مصدر) چین بر ابروافکندن ترش رویی کردن تندی کردن با کسی.
فرهنگ عمید
چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو میافتد،
ترشرویی،
* اخم کردن: (مصدر لازم) چین و شکن انداختن بر پیشانی و ابرو هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن،
* اخموتخم: [عامیانه] خشم همراه با ترشرویی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
آژنگ، بدخویی، ترشرویی، عبس
فارسی به عربی
اوطا، تجهم
معادل ابجد
1687